داستان عاشقانه و غمگین
دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه تاکسی شدن و آروم کنار هم نشستن . . .
.
.
.
.
[ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 5:7 عصر ] [ مسافر ]
.:پرستــوی خیــــال:. |
داستان عاشقانه و غمگین
دختر و پسر که زمانی همدیگرو با تمام وجود دوست داشتن بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه تاکسی شدن و آروم کنار هم نشستن . . . . . . . [ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 5:7 عصر ] [ مسافر ] داستان گریه آور عاشقانه دختر و پسر (قلب)پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. [ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 4:57 عصر ] [ مسافر ] جدیدترین دل نوشته های غمگین و عاشقانه 92 | جملات عاشقانه جدید آذصحبت از دیروز و امروز و فردا نیست ، صحبت از توست و تو یعنی همیشه !
جدیدترین دل نوشته های غمگین و عاشقانه 92 | جملات عاشقانه جدید آذر 92
پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟ دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟ پسر : اینکه اون من باشم !
[ پنج شنبه 92/9/7 ] [ 4:56 عصر ] [ مسافر ] رمان ایرانی و عاشقانه چشم های بارانی | baeuti کاربر انجمن نودهشت
[ سه شنبه 92/9/5 ] [ 8:57 عصر ] [ مسافر ] رمان ایرانی و عاشقانه 20 مهر باران می بارید | amitis kian کاربر
ادامه مطلب... [ سه شنبه 92/9/5 ] [ 8:52 عصر ] [ مسافر ] دانلود رمان هیراد | .سیاوش. کاربر نودهشتیا
[ سه شنبه 92/9/5 ] [ 8:50 عصر ] [ مسافر ] دانلود رمان دیدار | الناز دادخواه و پویا رنجبر فرد کاربران نودهش
[ سه شنبه 92/9/5 ] [ 8:48 عصر ] [ مسافر ] داستان عاشقانه و غمگین اثبات عشق
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم . ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم و سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود . اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم … می دونستیم بچه دار نمی شیم ، ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی ازماست ، اولاش نمی خواستیم بدونیم . با خودمون می گفتیم عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه ، بچه می خوایم چی کار ؟ در واقع خودمونو گول می زدیم ، هم من هم اون ، هر دومون عاشق بچه بودیم … [ سه شنبه 92/9/5 ] [ 6:42 عصر ] [ مسافر ] داستان عاشقانه: عشق تا پای جان
روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است. مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفتهی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار میخواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم میگوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانیاش بینظیر است. دخترم را نصیحت میکنم که فریب نخورد و کمی عاقلانهتر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمیدهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم. [ سه شنبه 92/9/5 ] [ 6:38 عصر ] [ مسافر ] داستان عاشقانه ی پیانو
داستان عاشقانه پیانوReviewed by --> آسمونی on Feb 23 Rating:
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو . صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد . روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت . مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد . هیچ کس اونو نمی دید . [ دوشنبه 92/9/4 ] [ 10:0 عصر ] [ مسافر ]
[ مطالب جدیدتر ]
.::.
[ مطالب قدیمیتر ]
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |