داستان عشق واقعی …

True love .. داستان عشق واقعی ...

 

یک روز پسری با دختری آشنا میشه که از هر لحاظ دختر به پسر برتری داشت و چندین سال نیز از پسر بزرگتر بود…

دختر اونو بعنوان یه دوست خوب انتخاب میکنه و بعد از مدتی پسر عاشق دختر میشه

ولی هیچ وقت جرات نکرد که به اون ابراز احساسات کنه و بهش حقیقت رو بگه

یه روز دختر از دوست پسرش می پرسه که عشق واقعی رو برام معنی کن و پسر خوشحال میشه و فکر میکنه که دختر هم به اون علاقه مند شده و براش حدود نیم ساعت توضیح میده

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/9/13 ] [ 4:28 عصر ] [ مسافر ]

نظر

آه زندگی !

 

خنده های ما

در خلال راز های زندگی ،

در عبور روزهای کودکی ؛

و در شروع یک بلوغ مخملی

گم شدند ...

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 7:20 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دختر کوچولو

 


در مطب دکتر به شدت به صدا درامد. دکتر گفت در را شکستی! بیا تو!
در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: آقای دکتر! مادرم!

و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد: التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.
دکتر گفت: باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.
دختر گفت: ولی دکتر، من نمیتوانم.اگر شما نیایید او میمیرد! و اشک از چشمانش سرازیر شد…
ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 7:16 عصر ] [ مسافر ]

نظر

کمربند


 

رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 7:13 عصر ] [ مسافر ]

نظر

عشق سوخته




به این فکر کن که کسی بهت میگه دوست داره عاشقته و دوست داره تا اخر کنارش باشی
باور نکن هیچ وقت...
تو باور میکنی از روی دل پاکیت نه از روی سادگیت

بدون اون وقتی به تو میگه عاشقته به صد تای دیگه مثه تو هم همینو میگه
عشق خیلی خیلی بدست اوردنش سخته

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 92/9/11 ] [ 6:18 عصر ] [ مسافر ]

نظر

قلبی که شکسته

[ دوشنبه 92/9/11 ] [ 6:10 عصر ] [ مسافر ]

نظر

love

[ یکشنبه 92/9/10 ] [ 8:5 عصر ] [ مسافر ]

نظر

داستان عاشقانه پند آموز(حتما بخونین)



یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟

من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی

  ادامه مطلب...

[ یکشنبه 92/9/10 ] [ 7:57 عصر ] [ مسافر ]

نظر

داستان مهرداد اوستا

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.

[ یکشنبه 92/9/10 ] [ 7:52 عصر ] [ مسافر ]

نظر

داستان جدید عاشقانه دختر فداکار

داستان جدید عاشقانه دختر فداکار فروردین 90

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود….

ادامه مطلب...

[ شنبه 92/9/9 ] [ 4:59 عصر ] [ مسافر ]

نظر