داستان عشق و خیانت فرح دیبا
این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یک بار خوندیم و شنیدیم
[ یکشنبه 92/9/17 ] [ 4:32 عصر ] [ مسافر ]
عشق یعنی
میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟
میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟
میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟
[ شنبه 92/9/16 ] [ 8:47 عصر ] [ مسافر ]
شش حرف و چهار نقطه
[ شنبه 92/9/16 ] [ 8:41 عصر ] [ مسافر ]
داستان عشق سعید و مهدیه
از جیکو پیک هم خبر داشتیم وقتی وارد دبیرستان شدم یه حس دیگه ای نسبت بهش داشتم . ولی نمیدونستم چیه فکرر میکردم خیلی دوسش دارم بیشتر از رابطه فامیلی. ولی بعد گفتم سعید تو هنوز بچه ای عشق چی میدونی چیه آخه بعدش گفتم عادت کردی بهش [ شنبه 92/9/16 ] [ 8:36 عصر ] [ مسافر ]
سرگذشت عشق (داستان)
این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.
توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم ....
[ شنبه 92/9/16 ] [ 8:33 عصر ] [ مسافر ]
قاچاقچی خلاق
[ جمعه 92/9/15 ] [ 9:55 صبح ] [ مسافر ]
مامور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد. بنابراین به او اجازه عبور میدهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا ...
کم هزینه ترین لذت های دنیا
1 - گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم. [ جمعه 92/9/15 ] [ 9:53 صبح ] [ مسافر ]
[ جمعه 92/9/15 ] [ 9:51 صبح ] [ مسافر ]
اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید . اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است . اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است . اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید . [ چهارشنبه 92/9/13 ] [ 4:32 عصر ] [ مسافر ] سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ [ چهارشنبه 92/9/13 ] [ 4:31 عصر ] [ مسافر ]
2 - سعی کنیم بیشتر بخندیم.
3 - تلاش کنیم کمتر گله کنیم.
4 - با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
5 - گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
6 - بیشتردعا کنیم.
7 - در داخل آسانسور و راه پله و... با آدمها صحبت کنیم.
8 - هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
9 - لذت عطسه کردن را حس کنیم.ستان فرشته بیکار
فرشته در حالی که داشت نامهای را باز میکرد، گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت میگذارند و آنها را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.اگه عاشقش باشی ...
داستان عشق مریم و محمدرضا
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان مریم یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. مریم 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض مریم ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و
گفت:مریم جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
مریم با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟