دلتنگی

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می آورد

و گیسوان بلندش را به بادها می داد

و دستهای سپیدش را به آب می بخشید

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی را نثار من می کرد

دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال با من رفت

و در جنوب ترین جنوب با من بود

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

کسی که  . . .

دگر کافی ست



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:5 عصر ] [ مسافر ]

نظر

تقدیر

به امشب به تقدیر من عشق تو

به حالی که بی من ، تو داری قسم

به عنوان روزی که بردی منو

به حسی که گفتی میایی قسم

به دل خواهی اولین دلهره

به گاهی که با من نبودی قسم

جدا می‌شی و می‌رود خاطره

ولی شک نکن من به تو می‌رسم

نشد تا تو هستی من عاشق بشم

نشد قلب ما عشقو باور کنه

شب رفتنت آرزو می‌کنم

خدا وقت دوریتو کمتر کنه

به چشمای تو قبل هر گریه‌ای

قسم می‌خورم یاد تو با منه

قسم می‌خورم بغض این انتظار

یه روزی تو آغوشمون بشکنه

دوستدارم عشقم



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:4 عصر ] [ مسافر ]

نظر

سفر

سفری می باید

سفری بی همراه

گم شدن تا ته تنهایی محض

سازکم با من گفت: هر کجا ترسیدی از سفر لرزیدی تو بگو از ته دل: من خدا را دارم

من و سازم چندیست که فقط با اوییم

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی

دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم

درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی

گوش خواهم داد بی هیچ سخنی

در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی

در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی

این گونه شاید احساساتم نمیرد



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:3 عصر ] [ مسافر ]

نظر

کاش بودی



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:3 عصر ] [ مسافر ]

نظر

زیـــر بــارون

 زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم

 
عـطـــر خـــوب، تــو رو بـارون میگیــره

 
بـا  تــو زندگیـــم  چــه رویــایــی  میشـــه

 بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره

دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم

دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم

دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه

دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم

دوسـت  دارم  فقـــط  چشــاتــو وا  کـنــی

تـا  ببیـنــی  کـــه  چـقــــدر دوســت  دارم

همـــه  خـوبـــی هـاتـــو  بـاور مـی کـنـــم

نمــی تــونـــم  بـی تـــو طـاقـــت  بـیـــارم

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم

بـــوی خـــوب ، تـــو رو بـارون میگیــره

بـا  تــو زندگیـــم  چــه رویــایــی  میشـــه

بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره

دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم

دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم

دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه

دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم

دوسـت  دارم  فقـــط  چشــاتــو وا  کـنــی

تـا  ببیـنــی  کـــه  چـقــــدر دوســت  دارم

همـــه  خـوبـــی هـاتـــو  بـاور مـی کـنـــم

 
نمــی تــونـــم  بـی تـــو طـاقـــت  بـیـــارم



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:2 عصر ] [ مسافر ]

نظر

طرح چشمان قشنگت

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر میگویم به یادت در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شب های مستی

خیال کردی بری میری از یادم

تو رفتی و نرفت چیزی از یادم

تو رفتی تازه عاشق تر شدم من

از اونی هم که بود بدتر شدم من

صبح تا شب این شده کارم که واسه چشات بیدارم

تو خدای عاشقایی تو تموم کس و کارم

تو به داد من رسیدی وقتی تنهاییم رو دیدی

تو نذاشتی برم از دست اگه چیزی هم هنوز هست

نازنینم امید شیرینم من به جز تو کسی نمی بینم

از اون روزی که رفتی یه روز خوش ندیدم

به جز دستای گرمت پناه وخوش ندیدم

زندگیم و به پای تو دادم اون روزا رو نمیره از یادم

نازنینم برس به فریادم

صبح تا شب این شده کارم که واسه چشات بیدارم

تو خدای عاشقایی تو تموم کس و کارم

تو به داد من رسیدی وقتی تنهاییم رو دیدی

تو نذاشتی برم از دست اگه چیزی هم هنوز هست



[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:2 عصر ] [ مسافر ]

نظر

محبت و عشق بی منت

در دنیا فقط 3 نفر هستند که بدون هیچ چشم داشت و منتی

و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را برطرف می کنند

پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش می کنی

مواظب باش که از دستش ندهی

و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود

چرا که در ترسیم تقدیرت نیز نقش خواهد داشت



[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 12:45 عصر ] [ مسافر ]

نظر

اینجوری نگام نکن

 

اینجوری نگام نکن دردو تو چشام نکن

اینجوری نگام نکن با نگات صدام نکن

اینطوری نزن به شیشه دلم میشکنه

یا اگه میشکنیش تو اینطوری رهام نکن

اینجوری نگام نکن با نگات صدام نکن

اینجوری نگام نکن دردو تو چشام نکن

من اسیر عشق پاکم واسه تو ذره ای خاکم

اگه جونمو بگیری واسه تو بازم هلاکم

پر زدم تا عشق پاکو توی چشمای تو دیدم

جمله دوست دارم رو از لبای تو شنیدم

اینطوری نگام نکن دردو تو چشام نکن

اینطوری نگام نکن با نگات صدام نکن

♥ دوستدارم با تمام وجودم



[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 12:41 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دیدگاه ما

زوجی جوان به تازگی در محله ای نقل مکان کردند

شوهرش نگاهی به پنچره کرد ولی چیزی نگفت 

هر وقت که آن همسایه رخت ها را برای خشک شدن پهن می کرد

زن جوان همان جملات را تکرار می کرد

تقریبا یک ماه بعد از آن جریان  

زن جوان زمانی که رخت هایی بسیار تمیز را روی طناب دید تعجب کرد و به همسرش گفت

نگاه کن

آن همسایه بالآخره فهمید که چطور رخت ها را بشوید


نمیدانم از چه کسی یاد گرفته

همسرش در پاسخ گفت

من امروز صبح زودتر بیدار شدم و پنجره ها را تمیز کردم

زندگی نیز چنین است

دیدگاهی که ما نسبت به دیگران داریم به  پاکی و شفافیت پنجره ای

بستگی دارد که ما از ورای آن نگاه می کنیم 

شاید ایده ی بدی نباشد اگر قبل از اینکه هرگونه انتقادی کنیم

ببینیم آیا افکار و ذهن ما برای دیدن خوبی های افراد قبل از  قضاوت در مورد آن ها آماده است یا نه  

راستی ... نزدیک بود فراموش کنم

امروز چقدر شفاف تر از دیروز به نظر می رسی

من چطور ... ؟



[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 12:41 عصر ] [ مسافر ]

نظر

درحوالی دلواپسی


هر بامداد

با نوک مداد

می نویسی

که دست هایی که از پُشت دلواپسی می آیند

باردار فردایند

و سکوت

ارمغان دست های بارانی تو می شود

با کوچه که همگام می شوی

این غریبه مهربان می شود با راه

با نشئه های عاشقانه

حوصله ام سر می رود

به خودت امید می دهی

هم و همه را می کاری

همهمه که می شود

نوک مداد می شکند



[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 12:40 عصر ] [ مسافر ]

نظر