این روزها زیادى ساکــت شده ام
نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو
از چشـــم هایم بیرون مى آیند …
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش
چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد
تو می مانی و یک من بی ارزش
عطر تو توی دستمه ، دست من روی بالشم
بالشم جای خالیتو ، من پر از عشقو خواهشم
عکس تو روی قلبمه،قلب من پره التماس
ضربه هاش توی سینه مو ، منتظر واسه یک تماس
یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات
میشــه یه جمله که میکوبن تو صورتــــت
“بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم “
دلــــم به حال “ مــا ” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم
صدا میکنم ” تو ” را
این ” جانی ” که میگویی جانم را میگیرد!
نزن این حرف ها را دل من جنبه ندارد . . .
تمام خوبـــــی حس مالکیت اینه که
از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟
و اون بدون معطلی بگه فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو…
آن روزها صدای تو در گوشم میپیچید و خوابم میبرد…
این شبها صدای تو در دلم میپیچد و بیدارم میکند…
سرت گرم است ، مزاحمت نمى شوم
اما بدان حرارت سرگرمى هایت مرا مى سوزاند . . .
هرچه اید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عُمر که با “میگذرد” میگذرد . . .
رفتنت را خیالى نیست
فقط مانده ام چگونه در چشمانى به آن زلالى
جا داده بودى آن همه دروغ را…
خنده را معنی سرمستی مکن
انکه میخندد غمش بی انتهاست…
آهسته فتح کرده ای با چشمهایت هرچه داشته ام را
حالا تمام جهان من مستعمره ی توست
روزی را میبینم مرغانی که نزد ما دانه چیدند نزد همسایه تخم گذاردند
ولی ایمان دارم روزی بوی کبابشان به مشامم خواهد رسید
اندکی صبر سحر نزدیک است !
قانعم به “یادت” پس یادت را از من نگیر
که یادت مهربانترین تصویر دنیاست !
این بار که آمدی دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد ، میلرزد !
رابطه ها زمانی زیبا می شوند که
برای یاد کردن هیچ دلیلی جز دلتنگی نباشد !