سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درست در روز مبادا…

هیچ وقت نتوانستم این موضوع را هضم کنم که چرا دخترا وقتی ازدواج می‌کنند این قدر عوض می‎شوند.
من نمی‎توانم بفهمم که چرا دوست دبیرستانم که 4 تا پله‎ی حیاط و می‎پرید پایین بعد هم که می‎افتاد به زخمی که قد یه نارنگی رو زانوش درست شده یه دستمال کاغذی می‎گذاشت و با خنده به بقیه‎ی زندگی ادامه می‎داد! حالا چرا وقتی می‎خواد کفش‎های پاشنه بلندشو در بیاره با کلی اه و ناله و کمک گرفتن از شوهرش موفق به این امر می‎شه !
من درک نمی‎کنم مردانی که وسط پیاده رو خم می‎شوند که بند کفش خانمشان راببندند من هنوز دوستم و درک نکردم که حالا چرا از روی جوی‎های کوچیک هم بلد نیست رد بشود!
وقتی با سوال من رو به رو می‎شه برام توضیح می‏‎ده که مردا باید یاد بگیرند که همیشه کنار ما باشند و به ما کمک کنند و… از این دست حرفا!
ولی من یادم نمی‎رود وقت‎هایی که این خانم‎های با تدبیر درست وقتی که به کمک واقعی شوهرشون نیاز دارند نیستند چون عادت کردند به کارهای کوچک دم دستی که مردانگی شان را در آن‎ها می‎بینند چون یادشان رفته که وظیفه‎ی آن‎ها بزرگ‎تر از کمک کردن به پریدن از روی جوی به خانم شان است!
ما عادتشان دادیم به کارهای کوچک و درست در روز مبادا از دستشان می‎دهیم.
درست در روز مبادا …

منبع:http://kocholo.org



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:23 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دل نوشته های زیبا و رمانتیک انتظــار

 

 

 

من انتظار تو را می کِشم
تو مرا از انتظارت می کُشی…
لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره




لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند،
خواب می مانند ،
کار نمی کنند ،
کوک نمی شوند ،
عقب می مانند ،
و از رفتن خسته میشوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که
دوسش داری…




فــردا آمــده اسـت و ایـسـتـاده اسـت
پــیــشِ رویِ مـــن
مـی پـرسـد چــه مـی خــواسـتـی؟
بـا عـصـا او را کــنـار مـی زنـم
هــمـچـنـان
چـشـم دوخـتـه ام بـه دوردســت
مُـــنــتــظـــــــر … !




دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد …

تو این دنیا
هیچی بدتر از انتظار وجود نداره ، هیچی
حتی اگه فکر کنی با این قضیه کنار اومدی
سخت در اشتباهی !




کاش میشد چشمهایم را کنار تو بگذارم
تا هیچ وقت در انتظار دیدارت نباشم . . .




اگر خوابیده بودم
بی شک هر شب خوابت را می دیدم
سالــهاست بـه انتظار دیدارت بیدارم
من بازنده ی خواب و بیداریــــــم




مهم نیست چقدر طول بکشد،
مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !




کاش انتظار به اندازه کشیدن یک نخ سیگار بود !




چشمم به
نگاه حریص انتظار است … !
که تو را به من برساند …
چقدر خوش خیالم من … !




چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
” کجایـی” …؟

زمان نمی گذرد وقتی در انتظار دیدنش نشسته ای !




وقتـــی می آیی
به حـــوالی ِ انتــــظارم
بی اعتـــنایی ام را نبیـن
در دلـــم
کوهی قـــند آب مــــیشود …




برای دیدن چشمانت
برای لمس دستانت
برای با تو بودن
تا قیامت صبر خواهم کرد
فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها
یقین در من موج می زند که روزی با تو خواهم بود…




وقتـــی منتظرشی
هربار
که
صفحه
گوشیت
روشن میشه
قلبت می زنه
دلت می لــــرزه!




کی من خلاص میشوم از انتظار تو ؟ /  کی میرسد بمقصد دل این قطار تو ؟
خواهد رسید فصل بهاری که میشود /  آرام تکیه کرد و رها شد کنار تو . . .




او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش
خالیست…

خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
می گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!
آخ … فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:20 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دلنوشته

کـاش مـی شـد خـاطـرات را جـمـع کـرددر حـیـاطـ خـلـوتــ ِ خـانـه آتـش زد !تـا خـاکـستـرش را بـاد بـبـرد

بـبـرد …

مـن کـه تـا آخـریـن لـحـظـه زیـر رعـد و بـرق و بـارآن عـشـقـت ایـسـتـآدمپـس چـرآ رنـگـیـن کـمـان نـگـآهـت سـهـم دیـگـری شــد .!!!

یکــ مـ ــــَنِ خستـــه…

قــلبــ ــم میریــزد…

دست و پــا هــایـم میــلرزد…

احــساســم افــلـــ ــیج…

عــَـقلـ ــم معلــول …

هــمه ی ایـــن هــآ تــآوانِ دوســت داشتــنِ تــ ــوسـ ـــت!

 

بی خواب که میشومتو؛ بیشتر در خاطرمنقش میبندی!
از بچگی گفتن با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه
اما تو نقض کردی قانون را!
با گفتن نامت همه وجودم پر از شیرینی میشه 
 طــولانــــ ی نوشــتــــــم کســــ ی نـخــوانــد..!
کوتــــاهــــش مـــ ی کنـــــم،
دلـــ تنـگـــــــم . . .
فاتحه عشقمان را همان لحظه خواندم
که من بغض کردم و
تو ، بی تفاوت خندیدی و رفتی …
اسفـنــــد یعـنـــ ـ ی :چیـــزی نـمــانــده بــ ه انقضــ ـاء تاریـــ خ آرزوهــــای َــت !هــ ــوای بـُـغـــض َــت را داشـتـــ ه بـاش. .!
تنهایی رادیواره های خرابه خوب می فهمند..

 

تــــــــو ایــن روزهــآی بـــَد… !

انــگــآر خـــدا هــم دســـت دارد…

میـخـنده بی دلیـل . . !
نگاه مــیکنـه بی تفــاوت . . !
زندگی میکـنه بی خیــال . . !
خیلی وقتـه ایـنا شـده قانونـای ِ زنـدگی ِ ایـن دخـتر . .!!
تـنـهـایـی یـعـنـیشـبــ بـخـیـرایـی کـهـنـصـیـب بـالـشــ ِ خـیـس مـی شـه
کم کم دارم از سایه ی خودم هم میترسمنکند هوای رفتن به سرش بزند!…

 

هستی 
نگرانم از رفتنت 
نیستی 
بی قرارم تا امدنت 
با بودنت 
آرامشم ببخش

وقتی آسمان برایم تیره و سنگین شده…
فریاد زدن زیر سقفش
فریاد زیر آب است

نوشتـــــ ه هــایـــم حریــف َــش نـــمـی شـود . . 
لبخـنـــد تــــُ ــوخیـلــــی زیبــاتــــــر اســــت . . .!
قلبی در سینه نمانده
من قلبم را در همان پیاده رو جا گذاشتم
همانجایی که چشمانـت سراسر اشک شد
و این قلب
از جا کنده شد 
حـــتـــی اتـــفـــاقـــی دیــــدنـــت هــــم ، دردی از من دوا نــــمی کنـــــدوقتی قرار است در تقدیر هم نباشیم
خـوبـ بـاش بـانـو ..
رفـتـنـی خـواهـد رفـتــ
تـو مـی مـانـی و بـغـضـی فـرو خـوردهـ در گـلـو !خـوبـ بـاش بـانـو ..
آن دَمـ کـه نـیـسـت
اشـکــ هـایـت را کـسـی نـمـی شـمـارد
حـال کـه
لـبـخـنـدتـ زمـیـن و زمـان را بـهـم مـی ریـزد
خـوبـ بـاش ..
لـحـظـــ ه خــداحافـظــــــــی ..همــــ ه مــَـــرا بــ ه خـــُـــــدا مــی سپـارنـــــــدامـــــا تــــُـــــو..بــ ه گــریـــــــ ه . . .!
تهرآن پیـــــر شده است ؛این را می توان از نفس های گرفته اش فهمید …!و از سرفه هایی که شهر را آلوده کرده است ،از بس که شاهد قدم زدن های دو نفره ای بوده

که هیچگاه به مقصد مشترکی نرسیده اند

فکر میکردم تو به طور ویژه ای با بقیه فرق داری
درست فکر میکردم
منتهـــــــا
به طور ویژه ای تهوع آوری
این روزهــا به وسعــتِ تــمام نبـودنهــایـت،دلتنـگی هــایم با تــ ـوحــرف دارم. . . روزهــایی که فقـط هــوای ِنبـودنت را به رخ می کشـد. . . تـ ـو بیــا . . .

برای سخـنِ روزگــار هـم که شده یـک بار مــ ـــردانــه به پـایِ حـرف هــایـم بنشیــن. . .روزهــای زندگیـم پــُر شـده از لحظه هـایی که نمی گذرند. . .

 

تـ ــو نیستـی امــا. . .نفهمــیدی که فـراموش کـردنت کـار من نیست. . .

بهـتر بود کـار سـاده تــری از مــن میخواستی. . .

مثـلا جـان کـندن بـرایت. . .

جــای خــالـیت همه چــیز را به لــرزه انداخت. . .

حتــی قلبم را. . .

زیر ایــن سقــف اتــاق همــراه با سکــوت مــرگ بــار . . .

بـا بغض هــایی که شبــانه روزمهــمان نـاخوانده ام شدهـ انــد. . .

شــب هــایــم رابـه صبــح مـی رســانــم. . .

بگــذریــم مثـل همیشه. . .

روزهــا،ســاعت هـا،دقیقــه هـا وثــانیه هـاســت کــه. . .

تــ ـــورفتــ ــه ای 

و امـسـال
دیـگ نـذری سـمـنـو را هـم نـخـواهـم زد
وقـتـی سـالـهـاسـت تـو را آرزو مـی کـنـم حـتـی قـبـل از اولـیـن دیـدار
ولـــــــــــی
هـنـوز نـدارمـت
اولین عیـدیِ امسـال منحضـور” تـو” بـود
مــعلم می گـوید :
گـ ـذر زمان همـه چیـز را حـ ـل می کند …و مــَن
مـی خندم به کـــسانـــی کـ ـه
هنـــوز
با (( تـ ـو ))
آشنــ ــآ نشــده اند … !

 



[ دوشنبه 93/2/8 ] [ 6:37 عصر ] [ مسافر ]

نظر

عشق تاریخ مصرف دارد؟


 

  
ژاله و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.آنها همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله،پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهی هاشو بده و بعد هم آنها رفتند به شهر خودشان. بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد.منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود.
 

دو سه روز بود که برف سنگینی داشت می بارید منصور کنار پنچره دانشگاه ایستا ده بود و به دانشجویانی که زیر برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه می آمدند نگاه می کرد. منصور در حالی که داشت به بیرون نگاه می کرد یک آن خشکش زد ژاله داشت  وارد دانشگاه می شد.  منصور زود خودشو به در ورودی رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام کرد ژاله با دیدن منصور با صدا گفت: خدای من منصور خودتی.

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 93/2/8 ] [ 6:35 عصر ] [ مسافر ]

نظر

گاهی لیوان را زمین بگذار



استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند… بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟….

 

 

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند… بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟

شاگردان جواب دادند: 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقا“ وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می‌افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می‌گیرد.
حق با توست.. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می‌شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 93/2/8 ] [ 6:34 عصر ] [ مسافر ]

نظر

داستان عاشقانه و کوتاه ایستگاه عشق…

باز رسیدیم به ایستگاه 
بارون همه جا رو خیس کرده بود 
شب بود…

راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم… 
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم…
بخار از دهنت بیرون میومد… خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته… عشقم بودی… 

مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری… رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت…

حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!! 
هوا سرد بود… ولی کاپشنم تنم بود…!!! 
رسیدم خونه… جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود 
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود… 
یه چایی داغ بعدشم خواب… 
صبح فردا رسید… حس بدی بود

سرما خورده بودم تنهای تنها…



[ دوشنبه 93/2/8 ] [ 6:31 عصر ] [ مسافر ]

نظر

جدید ترین اس ام اس خستگی و تنهایی فروردین ماه 93

 

 

 

تکان می دهد خانه را سالی که می آید …

سرگرمیِ خوبی ست :

تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم

و آغاز می شود سال تنهایی . . .

کاش زندگی من هم

مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی

که خودت هم بدانی در راه نیست !

خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند

کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم

خسته اونــے نیســتــ ?ہ خـوابــیــده ?

اونـــیـــه ?ہ نـمـیـتـونـه بـخــوابــه . . .!

دیگر حوصله ای نمانده است!

راستی ، مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود

که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت

نوبت به ما که رسید قلم افتاد…

دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…

کم سرمایه ای نیست؛

داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!

ولی از آن بهتر داشتن آدمهاییست که وقتی حالت را میپرسند؛

بتوانی بگویی: خوب نیستم…!

به آیینه نگاه میکنم …

لبخند میزنم …

لبخند نمیزند …

خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !

هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟

گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و منتظر “پوسید” …

دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست

جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو . . .

شب هایم بروز شده اند

دردهایم آنلاین

به مغزم کلیک که می کنم بالا نمی آید !

گـاهـی ایـنـکـه صـبـح هـا

دلـت نـمـی خـواد بـیـدار بـشـی

هـمـیـشـه نـشـونـه ی تـنـبـلـی نـیـسـت !

خسته ای از زنـدگـی …!

نـمـی خـوای قـبـول کـنـی کـه یـک روزِ دیـگـه شـروع شـده …

در زندگی من اتفاق هایی همیشه می افتند

حتی وقتی دستشان را میگیرم

دلت برای من نسوزد ؛

من عادت کرده ام که همیشه

دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد

دل استــ دیگر خسته میشود …

بی حوصله میشــود …

از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ

از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح

از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد

نمیدانم چه کسی

دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته است

که دیگر نمی افتد !

این روزها ، تلخم

دست برداشته‌ام از توجهِ بی‌ وقفه به حضور آدم ها

پرهیز می‌‌کنم از ثبتِ

وجود‌هایی‌ که ماندگاری ندارند…

این روزها ، تلخ تر از همیشه

از همه ی آدم‌ها بریده ام !

گذاشتــم به دارم بکشنــد . . .

بــی گنــاه بـــودم اما ،

حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم . . !

لعنت به این روزها !

این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،

هفته و ماه و سال دارند اما افسوس که روح ندارند …

تنهایی

تنها سهمی بود که از من دریغ نشد …

گاهی “تنهایی” یعنی خیلیا در “حدت” نیستن !

احمقانه تر از دوست داشتن های یک نفرِه

تنهایی های دو نفره است

فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند

اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …

من زیر ِ باران!

تو دور میشوی، من خیس!

این دِلبری های ِ بهار است،

نیامده دیوانه می کند

کوچه را از تنهایی..



[ شنبه 93/2/6 ] [ 7:6 عصر ] [ مسافر ]

نظر

اس ام اس های عاشقانه فروردین 93

 

“آرامش” و “صبر” رد پای خدا در زندگی ست

آرزو می کنم زندگیت پر از رد پای خدا باشد

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

برای عاشق شدن که

بهانه های ریز و درشت لازم نیست !

برای عاشق شدن کافیست

تو نگاه کنی و من لبخند بزنم

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

زیباست وقتی قلبی داری که

صاحبش خودت هستی

اما زیباتر آن است که

همسری داری که قلبش تو هستی

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره

که اون بی معرفت

دوست داشتنی ترین آدم روزگاره

به سلامتیه بی معرفت خودم !

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

تو فقط با من باش

من قول میدهم

با خودم هم قطع رابطه کنم !

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

عزیزترین آدما مثل تکه های پازل اند

نباشن هیچ چیز دیگه ای نمیتونه جاشونو پر کنه !

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

از من می پرسی چرا این روزها این قدر آرامم

و من لبخند می زنم

آخر تو بگو مگر

آرامش کنار تو دلیل هم می خواهد ؟!؟!

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

نیلوفرانه دوستت می دارم

من درست مثل خودم

هنوز و همیشه دوستت می دارم !

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

هیچوقت از خدا نخواستم

همه ی دنیا مال من باشه

فقط خواستم اونی که

دنیای منه مال هیچکی نباشه

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

اولین ها همیشه تو ذهن آدم می مونن

سعی کن اولینت ، بهترینت باشه

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

نامت را بر دستانم مینویسم

تا در وقت دعا همیشه اولین آرزویم سعادت تو باشد

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

تا وقتی یاد هم هستیم

خدا تو قصه ها گم نیست

دلامون چشمه ی مهره

حریص خاک و گندم نیست

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

چه کنم تا تو باور کنی که

از یاد بردنت حتی برای ثانیه ای

کار من نیست ؟!؟!؟

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

دلمان کوچک است

ولی آنقدر جا دارد

که برای هر عزیزی که دوستش داریم

نیمکتی بگذاریم برای همیشه ی عمر

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد

همیشه هستی … همین حوالی

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

به دلم نشستی ولی دو زانو !

معذب نباش

برو عقب قشنگ تکیه بده

پاهاتم دراز کن

این دل فقط جای توئه

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

زندگی زیباتر می شود به شرطی که

یادمان نرود به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز

برای یکدیگر آرزوهای خوب داشته باشیم

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

در من تمام توست

و در تو تمام آنچه دوست میدارم

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

برای من “مهر” در نگاه توست

نه اولین ماه پاییز

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

بوسه هایت را کش بده

من می میرم که این لحظه ها را زندگی کنم

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

کسی آیا می داند ؟؟؟

پس از یاد گرفتن نام تو

پس از “دوستت دارم”

به چه می نازد الفبا ؟؟؟

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

دلمان که با هم باشد

یعنی گور پدر فـــاصـــلــــه ها

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

لبخند تو می فهماند

که چه جای دوست داشتنی

و زیبایی ست دنیا !

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

مهم نیست عمر “کوتاه” باشد یا “بلند”

مهم ، نفس هایی ست که با تو کوتاه

و بی تو بلند کشیده می شود

http://kocholo.org/img/images/w6a6c3o5acthwkapab.png

غزل دوست داشتن تو

به بلندای قصیده ی زندگیست

که هر بیتش ، شعر کوتاه من است



[ شنبه 93/2/6 ] [ 7:4 عصر ] [ مسافر ]

نظر

عاشقانه

 





کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ

و خبــری مـی داد از

نـ رفتن ِ تـــو ..


g4yttd6hd7r30ardj02.jpg


کاش میدانستی

لحظه هایم

بی تو تنهاست....





امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود





خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم


و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....





" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..


بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..




هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،


نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی!


zpfdsiwewoprgvm6cwvs.jpg


میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟



[ پنج شنبه 93/2/4 ] [ 12:18 عصر ] [ مسافر ]

نظر

عاشقانه


نـتــرس از هجـــــــــوم حـضــــــــــــورم ..


چــــیزی جــــــــز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..

 

 


من اگه خدا بودم...


اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...

 

 

 


هر روز تکراریست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند






عمر من قد نمیدهد

به سفرت بگو کوتاه بیاید


mpbul0kxmt1886a86a1p.jpg


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.


خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!


9u6n5bxt0z5kt49br1.jpg


آن شب ...


که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...


تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند ...!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !

دانستم..


تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!


njc53z2ds7kfh9zghmdb.jpg


من کویر خسته ام تویی نم نم بارون

دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . .


 


این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست



1v2q5r4s6p6nusfx416w.jpg


همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !

نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...

نـ ماندن ِ تو ...

.

.


[ پنج شنبه 93/2/4 ] [ 12:17 عصر ] [ مسافر ]

نظر