سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بلاتکلیفی

گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!

   به رفتن که فکر می کنی

    اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...

   میخواهی بمانی،

 رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!


این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است...



  

 



[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:21 عصر ] [ مسافر ]

نظر

لب بامی! سرکوهی! دل صحرایی!


مشت میکوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان!

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم:

                         -آی!
با شما هستم!
             

این در ها را باز کنید!

 

من به دنبال فضایی میگردم:
               

                 لب بامی!

                           سرکوهی!
                                        دل صحرایی!

که در آنجا نفسی تازه کنم.

آه!
                    می خواهم فریاد بلندی بکشم
       

                 که صدایم به شما هم برسد!

 

من به فریاد,
              

                 همانند کسی

که نیاز به تنفس دارد

              پنجه می سایم بر پنجره ها,

                                   محتاجم

 

من هوارم را سر خواهم داد!

چاره ی درد مرا باید این درد کند

از شما ((-خفته ی چند-!))

چه کسی می آید با من فریادی کند؟


    "فریدون مشیری"


 

 



[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:20 عصر ] [ مسافر ]

نظر

راه کم کردن غم و غصه



  

برخی انسانها آسایش و رفاه دنیوی را چیز هایی می جویند که چه بسا بدان دست نمی یابند بلکه همان آسایش اولیه را نیز از دست می دهند.
امام صادق علیه السلام در روایتی که از ایشان بیان شده به چهار مورد از تلاش انسان در این دنیای فانی اشاره می فرمایند:

ایشان می فرمایند:
مردم در این دنیای فانی چهار چیز را طلب می کنند
1- توانگری و ثروتمندی
2- آسایش و رفاه
3- کم کردن غم و غصه
4- وعزت و بزرگی
و اما توانگری و ثروتمندی پس آن در قناعت موجود است و هرکس آن را در زیادی مال بجوید ،هرگز آن را نیابد
و اما آسایش و رفاه ،پس آن در سبکباری موجود است پس هرکس زیر بار سنگین برود و ان را در افزون طلبی جستجو کند هرگز آن را نیابد
و اما کم کردن غم و غصه ،پس آن در کم کردن مشاغل و گرفتاری های موجود است ،پس هرکس آن را با وجود مشغله زیاد طلب نماید هرگز آن را بدست نیاورد
و اما عزت و بزرگی که آن در اطاعت از خدا موجود است ،پس هرکس آن را در اطاعت از مردم طلب نماید هرگز آن را بدست نیاورد
(بحار ج 73ص93 /مواعظ العددیه ص 232)



[ شنبه 93/2/27 ] [ 7:23 عصر ] [ مسافر ]

نظر

تست روانشناسی خیلی واقعی و باحال



روی میز صبحانه شما این میوه‌ها گذاشته شده‌اند ...


یکی را باید انتخاب کنید:


1. سیب


2. موز


3. توت فرنگی


4. هلو


5. پرتقال

 

اولین انتخاب شما کدام خواهد بود؟


لطفاً خوب فکر کنید و به میز غذا حمله ‌ور نشوید!


این یک امتحان بزرگ است و نتیج? آن شما را متحیر خواهد کرد !!


انتخاب شما چیزهای عجیبی در مورد شما خواهد گفت !


باز هم فکر کنید و قبل از انتخاب‌کردن به انتهای مطلب نروید ...


پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتیجه را در انتهای مطلب ببینید...


...................                                                            

................

..............

............

..........              

........

.......

......

.....

....

...

..

.

کجا میاین ؟!


برو بالا فکرکن


که بعد از خوندن نتیجش پشیمون نشید ...


...................

................

..............

............

..........

........

.......

......

.....

....

...

..

.

با توجه به انتخاب شما...


سیب:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول سیب بخورد.


موز:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول موز بخورد.


توت‌فرنگی:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول توت‌فرنگی بخورد.


هلو:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول هلو بخورد.


پرتقال:

این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول پرتقال بخورد.

 

امیدوارم که باانجام این تست شناخت

بهتری از خودت به دست آورده باشی.

توجه به نتیج? این تست می‌تونه تو را به سمت آسودگی

و درک و فهم و آرامش و سلامتی و ابدیت و حقوق بشر

و پول و انرژی حق مسلم ما و... راهنمایی کنه،

پس نسبت بهش بی‌تفاوت نباش!

 

میدونم الان دلتون میخواد که به من دسترسی داشته باشین ولیییییییییی....



[ شنبه 93/2/27 ] [ 12:13 عصر ] [ مسافر ]

نظر

جهنم و بهشت

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟


خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق

 یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!


افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود

قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی

 می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان

بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…


مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!


آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن،

که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و

می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!


خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی

 که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!



[ شنبه 93/2/27 ] [ 12:9 عصر ] [ مسافر ]

نظر

آدم ها …

  • آدم ها مثل کتاب هستند : بعضی از آدم ها جلد زرکوب دارند، بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازک بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می شوند و بعضی با کاغذ سفید بعضی از آدم ها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدم ها کپی آدم های دیگرند از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها باید جریمه نوشت بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آن ها را بفهمیم و بعضی از آدم ها را باید نخوانده دور انداخت آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند و به احساس خوبی که برجای می نهند، ماندگارند مانند برخی کتاب ها !


[ چهارشنبه 93/2/24 ] [ 10:42 صبح ] [ مسافر ]

نظر

جملات فلسفی و پندآموز

دوستی مهم ترین نیکبختی انسان است

هیوم

 

 

زیبایی مرد در فصاحت زبان اوست

حضرت محمد (ص)

 

*******سخنان بزرگان*******

 

سخن را زیوری جز راستی نیست

جامی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

آینده را ما می سازیم مگر از دیروز تا امروز را نساخته ایم

حسین بهزاد

 

*******سخنان بزرگان*******

تنها نعمتی که به رنج زیستن می ارزد آزدی است

محمد حجازی
 

*******سخنان بزرگان*******

به زیبائی بیاندیش ، نه برای انگیزش ، که در جهت تعالی
زیبائی به هر جا آرامش می آورد ، چه دست ساز انسان چه طبیعی

پاول ویلسون

 

*******سخنان بزرگان*******

از زندگی خود لذت ببرید
بدون آنکه آنرا با زندگی دیگران مقایسه کنید

کندورسه

 

*******سخنان بزرگان*******

 

یکی از ناشناخته ترین لذت ها در زندگی حرف زدن با خویشتن است

فرانسیس رواتر

 

*******سخنان بزرگان*******

 

تا از عادت پرستی بدر نیائی و دست برنداری ، حقیقت ورز نشوی

عین القضاه همدانی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

منشاء غم های گران را بیشتر در وجود خود جستجو کنید
تا در وجود دیگران

پل پوژه

 

*******سخنان بزرگان*******

 

کارهای تکراری ما نشانه شخصیت ماست

ارسطو

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اراده های ضعیف همواره به صورت حرف و گفتار خودنمائی می کنند
لیکن اراده قوی جز در لباس عمل و کردار ظهور نمی یابد

گوستاو لوبون

 

*******سخنان بزرگان*******

 

برای یک کشتی که معلوم نیست به کدام بندرگاه می رود
باد موافق معنا ندارد

میشل دو مونتی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

یکی از دشوارترین کارها برای هر فرد آن است
که روی سطح یخ زده ومرطوب زمین بخورد و وقتی بلند می شود ، خدا را شکر کند

لرد باکلی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

ما در جوار یکدیگر زندگی می کنبم
پس اولین مقصود ما در زندگی این است که به یکدیگر محبت کنیم
و اگر نمی توانی دست کم دیگران را آزار ندهیم

دالائی لاما

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اگر بدنبال فرصت ها بگردیم چند برابر می شوند
و اگر آنها را نادیده بگیریم از میان می روند

جان ویکر

 

*******سخنان بزرگان*******

 

هرگاه کسی که نیکی می کند
با نتیجه آن خود را مشغول نسازد
آنوقت حس غضب و خود خواهی در قلب او خاموش می شود

بودا

 

*******سخنان بزرگان*******

 

مشورت کنید و افکار خود را با هم بسنجید
تا از میان آنها راستی زائیده شود

حضرت علی (ع)

 

*******سخنان بزرگان*******

 

کسی که می خواهد درو کند باید بکارد

مثل آلمانی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

انسان دانا به جای آنکه در انتظار رسیدن فرصت خوب در زندگی باشد
خود آنرا به وجود می آورد

فرانسیس بیکن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

شکر گزاری نه تنها بزرگترین فضیلت است
بلکه منشاء سایر نیکی ها نیز هست

سیسرو

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اگر یکی از مشتاقان کتاب هستید
بزرگترین خوشبختی جهان را دارا هستید

ژول کاراوتی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

حافظه خوب ، حافظه ای است که بداند چگونه امور بی اهمیت را فراموش کند

کلیفتون فادیمن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

بزرگترین فن زندگی استفاده از فرصت های بی نظیری است که بر ما می گذرد

سالوبیل

 

*******سخنان بزرگان*******

نهال دوستی واقعی آهسته رشد می کند

ژرژ واشنگتن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

هرگز تکبر نداشته باش که هنر را تکبر نیست

حسین بهزاد

 

*******سخنان بزرگان*******

 

از پیروزی تا سقوط فقط یک ثانیه فاصله است

ناپلئون
 

*******سخنان بزرگان*******

پرسش های ما افکار ما را می سازند

آنتونی رابینز



[ یکشنبه 93/2/14 ] [ 8:59 عصر ] [ مسافر ]

نظر

«آن شرلی» دخترک موقرمزی بود که حرف‎هایش را می‎زد

  

من هیچ وقت دختر توداری نبودم. هیچ وقت از آن دسته آدم‎هایی نبودم که همه‎ی حرف‎هایش را جمع کند، در یک صندوقچه‎‏ی کوچک بریزد، درش را قفل کند و هرگز دیگر سراغشان نرود. همیشه حرف‎‏هایم را گفته‎ام. وقتی در خانه را باز کردم و وارد شدم حرف‎‏هایم را به مامان گفته‏‎‏ام. وقتی پشت مانیتور نشسته‎ام وانگشت‏‌هایم روی کیبورد بالا و پایین و چپ و راست می‏‎شدند حرف‏هایم را به این صفحه‎ی سفید گفته‏‎ام. وقتی چراغ‏‎های خانه خاموش شدند و پتو را تا زیر چانه‎‏ام کشیدم حرف‎‏هایم را به خودم گفته‏‎ام. اجازه داده‎ام کلمات راحت بریزند بیرون. رها شوند. رها شوم شاید. حرف‏‎هایم نمی‏‎توانند من را به زنجیر بکشند. نمی‎‏توانند مثل یک غده‏ی قلمبه بیخ گلویم جا خوش کنند و به قدر هر یک ثانیه‎‏ای که می‎گذرد راه نفس کشیدن را تنگ‌تر. شما هم باید حرف‏‎هایتان را بزنید. باید یک گوش “مفت” نه! یک گوش “با حوصله” پیدا کنید! آدم اگر حرف نزند که دیگر اسمش آدم نیست. حرف‏‎هایتان را بزنید. با خودتان حرف بزنید !
«آن شرلی» دخترک موقرمزی بود که حرف‎‏هایش را می‎زد

منبع:kocholo.org



[ یکشنبه 93/2/14 ] [ 8:57 عصر ] [ مسافر ]

نظر

شب های بی رحم رفتن تو...

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:32 عصر ] [ مسافر ]

نظر

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست


پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو 

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

م.بهمنی



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:31 عصر ] [ مسافر ]

نظر