سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جـــــــملات حسین پناهـــــــے


 
 
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم
 
 
 
***
 
اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند
دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند…
 
 
***
 
 
می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !
 از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما "
فهمیدم
پای " او " در میان است …
 
 
 
***
 
 
 
اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خیلی حرف دارد!!!
 
 
 
***
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
 عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!
 
 
***
 
 
این روزها به جای" شرافت" از انسان ها
 فقط" شر" و " آفت" می بینی !
 
 
***
 
 
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام…!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" … خــــــوبِ خــــوب
 
 
 
***
 
 
می‌دونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری…
 
 
***
 
وقتی کسی اندازت نیست
دست بـه اندازه ی خودت نزن…
 
 
 
***
 
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،
بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا
بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان
بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو……
 
 
 
***

ماندن به پای کسی که دوستش داری

قشنگ ترین اسارت زندگی است ! 

 
 
***
 
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
 بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند …
 
 
***
 
 
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
 
 
***
 
مگه اشک چقدر وزن داره…؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…


[ پنج شنبه 93/3/29 ] [ 7:6 عصر ] [ مسافر ]

نظر