شادی عمیق

اگه زمان شادیمون

حواسمون به غم ها

و آرزوهای دیگران باشه ،

حسمون می شه ، یه شادی عمیقِ...

 



[ سه شنبه 93/2/30 ] [ 11:15 صبح ] [ مسافر ]

نظر

کنایه



 

گلایه ها عیبی ندارند ،

کنایه هاست

که ویران می کنند...

 



[ سه شنبه 93/2/30 ] [ 11:14 صبح ] [ مسافر ]

نظر

نمیدانم..

دلگیرمــ..

دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرمــ..

یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت..

نمــی دانــمــ..

اصـلاً فهمیدن فــرق بیــن اینــها سخت استــ..

فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود..

جــوری کـه انگار....

دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ،

غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ..

غصـه همــه دنیــا مـی شـود غصـه مـنــ..

بعــد دلــم بـدجــور غروب زده بارانی می شود



[ سه شنبه 93/2/30 ] [ 11:13 صبح ] [ مسافر ]

نظر

دل ساده من

 

 

در " نقاشی هایمــ " تنهاییم را پنهان می کنم..

در " دلمــ " دلتنگی ام را..

در " سکوتمــ " حرف های نگفته ام را..

در " لبخندمــ " غصه هایم را..

دل من..

چه خردسال است !!!

ساده می نگرد !

ساده می خندد !

ساده می پوشد !

دل من..

از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!

ساده می افتد !

ساده می شکند !

ساده می میرد !

ساده ، ساده ، ساده....

 

 



[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:44 عصر ] [ مسافر ]

نظر

گاهی وقت ها....

 




[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:29 عصر ] [ مسافر ]

نظر

بلاتکلیفی

گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!

   به رفتن که فکر می کنی

    اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...

   میخواهی بمانی،

 رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!


این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است...



  

 



[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:21 عصر ] [ مسافر ]

نظر

لب بامی! سرکوهی! دل صحرایی!


مشت میکوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان!

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم:

                         -آی!
با شما هستم!
             

این در ها را باز کنید!

 

من به دنبال فضایی میگردم:
               

                 لب بامی!

                           سرکوهی!
                                        دل صحرایی!

که در آنجا نفسی تازه کنم.

آه!
                    می خواهم فریاد بلندی بکشم
       

                 که صدایم به شما هم برسد!

 

من به فریاد,
              

                 همانند کسی

که نیاز به تنفس دارد

              پنجه می سایم بر پنجره ها,

                                   محتاجم

 

من هوارم را سر خواهم داد!

چاره ی درد مرا باید این درد کند

از شما ((-خفته ی چند-!))

چه کسی می آید با من فریادی کند؟


    "فریدون مشیری"


 

 



[ دوشنبه 93/2/29 ] [ 6:20 عصر ] [ مسافر ]

نظر

جملات فلسفی و پندآموز

دوستی مهم ترین نیکبختی انسان است

هیوم

 

 

زیبایی مرد در فصاحت زبان اوست

حضرت محمد (ص)

 

*******سخنان بزرگان*******

 

سخن را زیوری جز راستی نیست

جامی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

آینده را ما می سازیم مگر از دیروز تا امروز را نساخته ایم

حسین بهزاد

 

*******سخنان بزرگان*******

تنها نعمتی که به رنج زیستن می ارزد آزدی است

محمد حجازی
 

*******سخنان بزرگان*******

به زیبائی بیاندیش ، نه برای انگیزش ، که در جهت تعالی
زیبائی به هر جا آرامش می آورد ، چه دست ساز انسان چه طبیعی

پاول ویلسون

 

*******سخنان بزرگان*******

از زندگی خود لذت ببرید
بدون آنکه آنرا با زندگی دیگران مقایسه کنید

کندورسه

 

*******سخنان بزرگان*******

 

یکی از ناشناخته ترین لذت ها در زندگی حرف زدن با خویشتن است

فرانسیس رواتر

 

*******سخنان بزرگان*******

 

تا از عادت پرستی بدر نیائی و دست برنداری ، حقیقت ورز نشوی

عین القضاه همدانی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

منشاء غم های گران را بیشتر در وجود خود جستجو کنید
تا در وجود دیگران

پل پوژه

 

*******سخنان بزرگان*******

 

کارهای تکراری ما نشانه شخصیت ماست

ارسطو

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اراده های ضعیف همواره به صورت حرف و گفتار خودنمائی می کنند
لیکن اراده قوی جز در لباس عمل و کردار ظهور نمی یابد

گوستاو لوبون

 

*******سخنان بزرگان*******

 

برای یک کشتی که معلوم نیست به کدام بندرگاه می رود
باد موافق معنا ندارد

میشل دو مونتی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

یکی از دشوارترین کارها برای هر فرد آن است
که روی سطح یخ زده ومرطوب زمین بخورد و وقتی بلند می شود ، خدا را شکر کند

لرد باکلی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

ما در جوار یکدیگر زندگی می کنبم
پس اولین مقصود ما در زندگی این است که به یکدیگر محبت کنیم
و اگر نمی توانی دست کم دیگران را آزار ندهیم

دالائی لاما

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اگر بدنبال فرصت ها بگردیم چند برابر می شوند
و اگر آنها را نادیده بگیریم از میان می روند

جان ویکر

 

*******سخنان بزرگان*******

 

هرگاه کسی که نیکی می کند
با نتیجه آن خود را مشغول نسازد
آنوقت حس غضب و خود خواهی در قلب او خاموش می شود

بودا

 

*******سخنان بزرگان*******

 

مشورت کنید و افکار خود را با هم بسنجید
تا از میان آنها راستی زائیده شود

حضرت علی (ع)

 

*******سخنان بزرگان*******

 

کسی که می خواهد درو کند باید بکارد

مثل آلمانی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

انسان دانا به جای آنکه در انتظار رسیدن فرصت خوب در زندگی باشد
خود آنرا به وجود می آورد

فرانسیس بیکن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

شکر گزاری نه تنها بزرگترین فضیلت است
بلکه منشاء سایر نیکی ها نیز هست

سیسرو

 

*******سخنان بزرگان*******

 

اگر یکی از مشتاقان کتاب هستید
بزرگترین خوشبختی جهان را دارا هستید

ژول کاراوتی

 

*******سخنان بزرگان*******

 

حافظه خوب ، حافظه ای است که بداند چگونه امور بی اهمیت را فراموش کند

کلیفتون فادیمن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

بزرگترین فن زندگی استفاده از فرصت های بی نظیری است که بر ما می گذرد

سالوبیل

 

*******سخنان بزرگان*******

نهال دوستی واقعی آهسته رشد می کند

ژرژ واشنگتن

 

*******سخنان بزرگان*******

 

هرگز تکبر نداشته باش که هنر را تکبر نیست

حسین بهزاد

 

*******سخنان بزرگان*******

 

از پیروزی تا سقوط فقط یک ثانیه فاصله است

ناپلئون
 

*******سخنان بزرگان*******

پرسش های ما افکار ما را می سازند

آنتونی رابینز



[ یکشنبه 93/2/14 ] [ 8:59 عصر ] [ مسافر ]

نظر

«آن شرلی» دخترک موقرمزی بود که حرف‎هایش را می‎زد

  

من هیچ وقت دختر توداری نبودم. هیچ وقت از آن دسته آدم‎هایی نبودم که همه‎ی حرف‎هایش را جمع کند، در یک صندوقچه‎‏ی کوچک بریزد، درش را قفل کند و هرگز دیگر سراغشان نرود. همیشه حرف‎‏هایم را گفته‎ام. وقتی در خانه را باز کردم و وارد شدم حرف‎‏هایم را به مامان گفته‏‎‏ام. وقتی پشت مانیتور نشسته‎ام وانگشت‏‌هایم روی کیبورد بالا و پایین و چپ و راست می‏‎شدند حرف‏هایم را به این صفحه‎ی سفید گفته‏‎ام. وقتی چراغ‏‎های خانه خاموش شدند و پتو را تا زیر چانه‎‏ام کشیدم حرف‎‏هایم را به خودم گفته‏‎ام. اجازه داده‎ام کلمات راحت بریزند بیرون. رها شوند. رها شوم شاید. حرف‏‎هایم نمی‏‎توانند من را به زنجیر بکشند. نمی‎‏توانند مثل یک غده‏ی قلمبه بیخ گلویم جا خوش کنند و به قدر هر یک ثانیه‎‏ای که می‎گذرد راه نفس کشیدن را تنگ‌تر. شما هم باید حرف‏‎هایتان را بزنید. باید یک گوش “مفت” نه! یک گوش “با حوصله” پیدا کنید! آدم اگر حرف نزند که دیگر اسمش آدم نیست. حرف‏‎هایتان را بزنید. با خودتان حرف بزنید !
«آن شرلی» دخترک موقرمزی بود که حرف‎‏هایش را می‎زد

منبع:kocholo.org



[ یکشنبه 93/2/14 ] [ 8:57 عصر ] [ مسافر ]

نظر

شب های بی رحم رفتن تو...

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:32 عصر ] [ مسافر ]

نظر