عاشقی آدم های ساده ...

می دانی ..؟

آدم های ِ ساده

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می وَرزَند

ساده می مانند

اما سَخت دِل می کنند

آن وقت که دل ِ می کنند

جان می دَهند

آدم های ِ ساده . . .



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:56 عصر ] [ مسافر ]

نظر

فراموشی !

به خودم قول میدهم که فراموشـت کنم !

وقتی صبح می شود

تو را که نه .... ولی !

قولم را فراموش می کنم ....!!!

 

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است

امروز دست هایت را می گیرند

قصه عادت که شدی

همان دستها را برایت تکان می دهند ...!



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:56 عصر ] [ مسافر ]

نظر

ما دوتا

ما دوتا با هم بودیم

توخنده ها تو شادی ها

توی غم و تو غصه ها

کنار هم شاد بودیم

هیچکی نبود همتای ما

من با تو زنده بودم

برای تو می جنگیدم

اگه یه روزی نبودی

بدون تو میرنجیدم

لحظه شماریهام برای دیدنت

برای لحظه ی خندیدنت

برای دیدن چشات

برای رنگ اون موهات

آخه تو ماله من بودی

چی شد یه هو خسته شدی

دور شدی

مثل یه پنجره بسته شدی

رفتی و من تنها شدم

بدون تو مرده شدم

آب شدم

خاک شدم

اشکی غلتید به روی گونه ام

از زندگی ام خسته ام

برای پرواز آماده ام

چشام خیس دفترم خیس

دگر وقتی برای ماندن نیست

حال نه جای دلتنگیست

بی صدا باید خفت

باید مرد



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:55 عصر ] [ مسافر ]

نظر

برگرد

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم

 

ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

 اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

 برگرد

 باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

 باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده

 بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

 بدان که قلب من هم شکسته

بدان که روحم ازهمه دردها خشته شده

 این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد

 بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

دوستت دارم عشق من



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:54 عصر ] [ مسافر ]

نظر

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش ... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد

و

خاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد

گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار

دوست بداری ، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم

و

اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد . من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است .

 

 مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

بگو تا زمانی که زنده ای ، دوستم داری

و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم

تا زمانی که زندگی باقی است

هرگز تو را فریب نمی دهم

چه اکنون و چه بعد ازمرگ

همیشه با تو صادق خواهم ماند

و امروز در بهار جوانی ام

عشقم به تو اطمینان می بخشد

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

عشق پایدار ، لطیف وملایم است

ودر طول عمر ، ثابت قدم

با تلاش صادقانه

چنین عشقی به من هدیه کن

و من با جان خود

از آن نگهداری خواهم کرد

در خشکی یا دریا

در هرجا و در آب وهوا

عشق پایدار ، ثابت وهمیشگی است

مرا اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

همان گونه که وزن زندگی است

دوست دارم عشق همیشگی من



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:54 عصر ] [ مسافر ]

نظر

ساحل عشق


لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستم

روی شن ها روی ماسه اسمتو من مینوشتم

تورو من با خود میدیدم روی اون موج های آبی

کنارت نشسته بودم اما آروم با یه آهی

لب دریا توی ساحل تو نبودی در کنارم

روی شن ها روی ماسه کشیدم به قلب خسته

قلبی با آه ولی آروم     نشسته در انتظارت

تو نیستی اما لب دریا میشینم در انتظارت

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چه رازی در این جمله است

دوستت دارم

که هرکه می گوید عاشق تر میشود

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:53 عصر ] [ مسافر ]

نظر

احساس من

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:53 عصر ] [ مسافر ]

نظر

هوای تو

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

 در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

  می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

  هر وقت دلم هوای تو را کرد

  عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

  می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

 



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:52 عصر ] [ مسافر ]

نظر

ای همه نیاز من ، دوستت دارم

واقعا نمی دانم که با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم

تمام غم های من با لبخندی که بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود

تمام شیرینی زندگی ام با کوچکترین غمی که بر چهره تو می نشیند محو می شود

عشق من لحظه ای نیست که در یاد تو و غرق در خیالت نباشم

گلم نمی دانم چطور بگویم که چقدر دوستت دارم

و چه اندازه میزان محبت تو در دلم ریشه افکنده است

فقط آرزو میکنم که زندگیم حتی برای یک لحظه هم که شده

کوتاه شود و تمام آن را در کنار تو باشم

روز به روز که می گذرد آتش محبتت در دلم بیشتر می شود

و من به خاطر این محبت تو از صمیم قلب می گویم که

نیــــازمــ با تمــامــ وجـــود دوستت دارم



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:52 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دلتنگی

 

دلم گرفته

دلم گرفته از ویرانی احساس شقایق

از مرگ ستاره

از سکوت غمگین ترانه

نمیدانم چه کسی روبروی التماس پنجره ها آجر چیده

شاید نمیداند که هر شب

تا ماه قصه هایش را در گوش پنجره نجوا نکند

آسمان نمی خوابد

بوی غربت

بوی تنهایی

بوی اقاقیا برگ به برگ

ظلمت گیسوان تو

دلم هوایی میشود

نگاهم ازکلبه نمناک بغض

به سوی عطر پاک باران میدود

به سوی ابر

به سوی نور

به سوی آسمان

من در کلبه تنهایی ام

به پرپر شدن شقایق در عزای یک قطره باران نزدیکم

نفسی نیست

هم نفسی نیست

دفترچه های خاطره ورق ورق فاصله اند

راستی
چه کسی نامه مرا به خدا خواهد رساند ؟

تمام غربت نگاهم را

و قطره قطره اشک چشمهایم را

و ذره ذره التماس دلم را روی برگ سپیدی نوشتم

مهر زیر نوشته ام رنگ نگاه تو

و قاصد نوشته ام باد

افسوس

افسوس که جوابم نمیدهی

خدای من یک بنده غریب را به جمع عاشقان خود راه میدهی ؟

باران میگیرد

توی دلم

روی نامه ام

باران میچکد

 



[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:52 عصر ] [ مسافر ]

نظر