سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشته های زیبا و رمانتیک انتظــار

 

 

 

من انتظار تو را می کِشم
تو مرا از انتظارت می کُشی…
لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره




لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند،
خواب می مانند ،
کار نمی کنند ،
کوک نمی شوند ،
عقب می مانند ،
و از رفتن خسته میشوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که
دوسش داری…




فــردا آمــده اسـت و ایـسـتـاده اسـت
پــیــشِ رویِ مـــن
مـی پـرسـد چــه مـی خــواسـتـی؟
بـا عـصـا او را کــنـار مـی زنـم
هــمـچـنـان
چـشـم دوخـتـه ام بـه دوردســت
مُـــنــتــظـــــــر … !




دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد …

تو این دنیا
هیچی بدتر از انتظار وجود نداره ، هیچی
حتی اگه فکر کنی با این قضیه کنار اومدی
سخت در اشتباهی !




کاش میشد چشمهایم را کنار تو بگذارم
تا هیچ وقت در انتظار دیدارت نباشم . . .




اگر خوابیده بودم
بی شک هر شب خوابت را می دیدم
سالــهاست بـه انتظار دیدارت بیدارم
من بازنده ی خواب و بیداریــــــم




مهم نیست چقدر طول بکشد،
مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !




کاش انتظار به اندازه کشیدن یک نخ سیگار بود !




چشمم به
نگاه حریص انتظار است … !
که تو را به من برساند …
چقدر خوش خیالم من … !




چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
” کجایـی” …؟

زمان نمی گذرد وقتی در انتظار دیدنش نشسته ای !




وقتـــی می آیی
به حـــوالی ِ انتــــظارم
بی اعتـــنایی ام را نبیـن
در دلـــم
کوهی قـــند آب مــــیشود …




برای دیدن چشمانت
برای لمس دستانت
برای با تو بودن
تا قیامت صبر خواهم کرد
فرقی نمی کند امروز باشد یا در فرداها
یقین در من موج می زند که روزی با تو خواهم بود…




وقتـــی منتظرشی
هربار
که
صفحه
گوشیت
روشن میشه
قلبت می زنه
دلت می لــــرزه!




کی من خلاص میشوم از انتظار تو ؟ /  کی میرسد بمقصد دل این قطار تو ؟
خواهد رسید فصل بهاری که میشود /  آرام تکیه کرد و رها شد کنار تو . . .




او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش
خالیست…

خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
می گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!
آخ … فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟



[ پنج شنبه 93/2/11 ] [ 10:20 عصر ] [ مسافر ]

نظر