حملات عاشقانه
جغرافیای کوچک من بازوان توست !
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین من …
چقدر خوبه
کس? هست که وقت? بهش فکر م?کن?
اونقدر گرم م?ش? که ?ادت م?ره هوا چقدر سرده …
من درختت میمونم
تو تبر هم که بشی و بخوای منو قطع کنی
آخرش یا دستمال میشم واسه اشک چشمات
یا قلم و کاغذ می شم واسه دلتنگیات !
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست !
تفاوتی ندارد خواب باشم یا بیدار :
زیباترین تصویر پیش چشمانم همیشه “ تویی ”
زندگی همینه
انتظار یه آغوش بی منت …
یه بوسه بی عادت …
یه دوستت دارم بی علت …
باور کن زندگی همین دوست داشتن های ساده س …
دوست داشتن تو خرج دارد
دلِ مایه دار می خواهد …
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند …
با تو باید مثل باران حرف زد !
مهم نیست دور باشی یا نزدیک …
از رو به رو بیایی یا که روی بگردانی از من …
ماه را از هر طرف که ببینی ماه است !
به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !
در بودنت به نبودنت
و در نبودنت به بودنت می اندیشم ای بود و نبود من …
معجزه لبخند کسی است که دوستش میداری !
دلم یک قفس مرغ عشق است …
گلویم پر از اسم تو !
تو لبخند می زنی !
گل سرخ معنا می شود !
دلم کمی از بهشت می خواهد
چند لحظه آغوشت را قرض میدهی ؟
[ شنبه 93/1/23 ] [ 6:38 عصر ] [ مسافر ]