استاتوس ها و نوشته های عاطفی به همراه عکس های احساسی
دوسـت دارم یـ? شبــہ، هفتــاد سـال پیـــر شـوم
در ?نــار خیـابــانی بـایستـــم . . .
تـــو مـرا بـی آن?ــہ بـشنــاسی ، از ازدحـام تــلخ خـیـــابـان عبــور دهــے . . .
هفتـــاد ســال پیـــر شـدن یــک شبـــہ
بـه حـس گـــــرمــی دسـتـ های تـــو
هنــگامـی کـه مرا عبــور میـدهـی بــی آنـ?ـہ بـشنــاســی،
مــے ارزد . . .!
.
.
.
تو که گفتی:
نقاش نیستی
پس چرا به تو فکر می کنم،
دنیایم
رنگـــــــــی می شود
.
.
.
خنکای یک عصر بهاری …
کنار شاه بوته یاسی وحشی …
میزی که کاسه ای پُر از پولکی زعفرانی دارد
و دو فنجان چای داغ را خیال خواهم کرد …
لطفا به خیالم بیا !
.
.
.
همین که صدایم میکنی
همه چیز این جهان یادم میرود
یادم میرود که جهان روی شانهی من قرار دارد
یادم میرود سر جایم بایستم
پابهپا میشوم
زمین میلرزد…
.
.
.
وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…
.
…
.
.
.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
.
.
.
شعر را دوست دارم
که میتواند زمان را نگه دارد
و تو را کنار من
بیآنکه پیرت کنم
و سنگینی کنم بر شانهات
گاهی
به من فکر کن
مثل دستی ناشناس
در بریده ای از عکسی قدیمی
.
.
.
متن احساسی
بعضی ها را هرچقدر هـم که بــــخواهی،
“تــــــــــــــــــمام” نـــــــــــــــــــــمی شوند … !
هــــــــــمش به آغــــــــــوششان بــــــــــدهکار میمانی !
حضورشان”گــــــــــــــــرم” است ؛ سکوتشان خالی مــــــــــیکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صـــــــــــــــــــــدایشان را کــــــــــــــــــــم می آوری !
هر دم هر لحظه “کـــــــــــــــــم” مـــــــی آوریشان …
و اینجا مــــــــــــــــــــن کــــــــــــــم دارمــــــــــت …
.
.
.
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
.
.
جمله احساسی
عشق جایی می تپد که تو باشی پس باش آنجا که باید باشی
در کنار احساسی از باران ، لطافت را از برگ جدا شده از گل هم میشود فهمید
احساست را برای لحظه ای به آفتاب هم ببخش که گرمی را به تو می بخشد
احساس را باید در قابی از عقل گذاشت و عاشقانه به آن خیره شد …
.
.
.
بگذار مــردم هرچه دلشـــان مــےخواهد بگویند!
مــَن فقط، از تــو مـے گویــَم…
کـلـمـات را مـثل ِ گـلـبـرگ زیـر پـای تـو مـیریـزم
کـه راه گـم نـکـنـی و بـر کـاغـذم بـمـانـی
.
.
.
قندان خانه را پُر کردم از حرفهایت
تو که می دانی من چای را تلخ دوست ندارم
هوس فنجانی دیگر کرده ام ؛ کمی بیشتر بمان !
.
.
.
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های باران پاکه ..
.
.
.
اس ام اس عاشقانه
حال من خوب است اما عالی می شوم
وقتی که تو با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی …
.
.
.
مثل عکاســی ماهر نگاهت میکنم…
از نزدیک ترین زاویه ممکن،
و سرت را دقیقا” رو به رویم نگه می دارم
خورشید را روی صورتت پخش می کنــم
و در ذهنم
از امروز تو عکس می گیرم،
برای روزهایی که نیستی…!
.
.
.
پیامک عاشقانه
من و تو خیلی کارها به دنیا بدهکاریم…!
مثل یک عکس دو نفره…
یا چرخ زدن بی دلیل در خیابان…
یا بستنی خوردن در یک روز برفی…!
حتی….
چاپ کردن عکس دو نفره…
مریض شدن و گلودرد به خاطر بستنی روز برفی…!
بیبن…!
من و تو خیلی کار داریم…
من و تو حتی آشناییمان را به دنیا بدهکاریم…
.
.
.
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
.
.
.
متن عاشقانه
آغـــ ـوش گــَ ـرمــَم بـ ـآش…
بگــ ـذآر فــَرآمـــ ـوش کــُ ـنــَم لــَحــظـہ هــآیی رآ کــ ـہ
دَر سـَ ـرمــآی بـــیــکــَ ـســــــــــی لَرزیـــ ــدَم…
.
.
.
افتاده آن گوشه
گوشی همراهی که میتوانست
دل آویزترین شعر جهان را
“دوستت دارم” را
به گوش و چشم محبوب برساند
قصه دو سو دارد:
یک انتهای تلخ
یک انتهای شیرین
یکی آنکه دیگر نیست یا نبوده از ابتدا !
یکی آنکه دیگر به گوشی تلفن احتیاج نیست… در گوش هم میخوانند…!
.
.
.
گـآهـے وقـتـآ مجبـورـے احمـق بـآشـے
روـے ِ ?ـآغـ? مینویسمـ
?ستهـآـے ِ تـو و روـے ِ آ?? ?سـت می?شمـ…
.
.
.
سردم که می شود
تمام ِ اجاق هایِ جهان
برایم عشوه گری می کنند
اما من
تصمیم خودم را گرفته ام
برایِ گرم شدن
باید که تا آخر عمر
دنبال دست هایِ تو باشم . . .
.
.
.
اس ام اس احساسی
همه ی کوچه ها را گشته ام
ایستگاه ها، فرودگاه ها، پارک ها
کافه های شلوغ
پاتوق های کوچک
خیابان ها و میدان ها
حالا من
به آسمان هم
نگاه نمی کنم
زیرا در آنجا هم نیستی
آب شده ای در چشم هام
یک قطره ی پاک.
خانه را هم گشته ام
بانوی من!
می شود کمد لباس را باز کنم
تو آنجا باشی و بخندی باز؟
می شود؟
.
.
.
مرد من نه با اسب سف?د م? آ?د نه با بنز س?اه !
مرد من با دو پا? خودش م? آ?د
مرد من نه با حساب پر و نه با شرکت? در ف?ن جا? شهر که با غرور و مردانگ? اش م? آ?د
مرد من آنقدرها هم رو?ا?? ن?ست
?ک آدم ساده که م? شود از قامتش مغرور شد
که م? شود خستگ? ها?ش را فهم?د
که چشمانش حرف? جز برا? من ندارد
با?د زن باش? تا بفهم? حت? ?ک شاخه گل وقت? از دست مرد? م? رسد
که دستانش جز برا? تو ن?ست
چه عشق? دارد … هزار کادو? گران ق?مت پ?شکش …
با?د زن باش? تا بب?ن? همان دست ها چ?ز? ست فراتر از دست محکم …
امن است … اطم?نان دارد …
مرد من مرد م? آ?د …
[ پنج شنبه 93/1/21 ] [ 9:3 صبح ] [ مسافر ]