غیرتوهیچ ....
من روز خویش را با آفتاب روی تو ، کز شرق خیال دمیده است ، آغاز میکنم آن لحظه ها که مات در انزوای خویش ؛ یا در میان جمع خاموش مینشینم موسیقی نگاه ترا گوش میکنم ، گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو ، هرچه هست فراموش میکنم
[ شنبه 92/12/17 ] [ 5:16 عصر ] [ مسافر ]