سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمی دانی .......

نمی دانی که من هر شب
 چه یادی در سرم می پرورانم
نمی بینی نگاهم را
که بر رویای روی ماه تو تا صبح

 خیره می مانم
نمی خوانی تو از چشمان آرامم

سبز ترین نامه های سرخ  دنیا را
نمی گویی که شاید این دل تنگ

 به امید رسیدن به دلی سنگ
 همه شب تا سحرگه می زند پارو

 امواج سرد دریا را
نمی خواهی اگر دریای من باشی

 بیا پارو شو و در دست من ای نازنینم
 بیا بی بادبان  این کشتی دل را

 به ساحل رهنمایم باش
نمی آیی اگر سویم دگر بار

 مگردان رویت از من
 اگر چشمم به ابروی تو افتاد

 مزن شلاق با برق نگاهت
خیالم باز پر می گیرد امشب

 دلم از دوری ات می گیرد امشب
 اتاق خالی و تاریک و سردم
 هوای وصل تو می گیرد امشب



[ شنبه 92/12/17 ] [ 5:12 عصر ] [ مسافر ]

نظر