دلتنگی
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را
♥
به میهمانی گلهای باغ می آورد
♥
و گیسوان بلندش را به بادها می داد
♥
و دستهای سپیدش را به آب می بخشید
♥
دلم برای کسی تنگ است
♥
که چشمهای قشنگش را
♥
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
♥
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
♥
دلم برای کسی تنگ است
♥
که همچو کودک معصومی
♥
دلش برای دلم می سوخت
♥
و مهربانی را نثار من می کرد
♥
دلم برای کسی تنگ است
♥
که تا شمال ترین شمال با من رفت
♥
و در جنوب ترین جنوب با من بود
♥
کسی که بی من ماند
♥
کسی که با من نیست
♥
کسی که . . .
♥
دگر کافی ست
[ شنبه 92/11/26 ] [ 8:5 عصر ] [ مسافر ]