درحوالی دلواپسی
هر بامداد با نوک مداد می نویسی که دست هایی که از پُشت دلواپسی می آیند باردار فردایند و سکوت ارمغان دست های بارانی تو می شود با کوچه که همگام می شوی این غریبه مهربان می شود با راه با نشئه های عاشقانه حوصله ام سر می رود به خودت امید می دهی هم و همه را می کاری همهمه که می شود نوک مداد می شکند
[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 12:40 عصر ] [ مسافر ]