مرحم دردام......( سیگـار )!!!!!
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه . منو درک میکنه . . . . . ! همون کارایی که تو هیچوقت نکردی . . . !!!!
تمام شد !
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!
[ سه شنبه 92/11/1 ] [ 6:14 عصر ] [ مسافر ]