عاشقانه3

می خواهد خورشید نقاشی کند

و زیر پایش

حوضی آبی

با ماهی های سرخ

اما بیچاره

 

مدادِ سیاه

 

با این ره و این قدم نخواهیم رسید

تا تپ? صبحدم نخواهیم رسید

من هر چه که فکر می کنم می بینم

 

هرگز من و تو به هم نخواهیم رسید

از اینجا که هستم

تا آنجا که هستی

وجب

به

وجب

دلتنگم

 

 

دستفروش هم دیگر

«قلب» می فروشد

بدون مُهر

یا مِهرِ استاندارد

معلم همیشه می گفت:

 

از دستفروش چیزی نخرید!



[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 6:38 عصر ] [ مسافر ]

نظر