عاشقانه

صــداے تپـش هـاے قلبمــ رو میشنوم
ولـے
هیچـ علاقه اے به زندگـے کرد?? توشـ نیستـــ

 

همـچـون ساعـت شنی شــده ام
کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد
و الـتـمـاس مـیـکــنــد
یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم …
نه …! !
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم …

 

صبحی کـــه بجـــای عـــشق با سیـــگار شروع بـــشه . . .
یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت
بــــــرای کــــسی که دیــگر امــــیدی بـــه ادامه نـــدارد !!

 

.

گاهـــی احساس می?نَمــ روی دَستـــــ خـدا مــانده اَمــ
خَســتہ اَش ?َردمـــــ خــودَش هَــم نــمــیــدانـــــــد با مَن چــہ ?ــنَــد؟

 

شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه…
ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره…
بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد رسما میاد تو !

 

چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے

دلم لک زده برا? ?کبار هم شده باران که م?بارد تو در خ?الم که نه ، در کنارم باش? …

 

سالهاست که دیگر فرهاد چایش را تلخ مینوشد …

 

یک حرف یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد …
و بعضی اوقات هم یک حرف یک عمر آدم را سرد می کند …
حرف ها چه کارها که نمی کنند !!!

 

یکم بیشتر هوای اینا?ی که الک? ز?اد م?خندن و میخندونن رو داشته باشید ، ا?نا تو تنهایشون بیشتر غصه می خورن …

 

خدایا مگر بودن او در کنارم چقدر از جهانت را میگرفت ؟

 

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی که خودت هم بدانی در راه نیست …

 

این همه نامه های مرا به آتش نکش ؛ خون بهای دل من زیاد است !

 

برای هر اتفاقی می توان پاسخی یافت جز برای رفتن های نابهنگام …
شاید رفتن خود پاسخ یک اتفاق است و هیچکس نمیداند جز آنکه رفته است !

بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت برای یک نفر !
اما دلت می گیرد ،
چشمانت پر از اشک می شود ،
قلبت خالی می شود ،
وقتی یادت می آید ،
همه آن را می خوانند و می پسندند ،
جز همان یک نفر . . . !

 

مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو . . .

 

آنقدر جای تو خالیست
که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد . . .

 

دل آدم چه زود خر میشه !
با یک “ دلخوشی ”
با یک ” هستم ”
با یک ” نترس ”
با یک ” نوازش ”
با یک ” آغوش ”
و چه راحت خرد میشه
با یک نگاه “متفاوت ”
با یک حرف ” نامتعارف ”

 

این که عادلانه نیست
من ،‌ مدام دست تو را بگیرم
تو ، مدام مرا دست کم بگیری !

غمگینم همانند گمشده ای که بجای اینکه دنبالش بگردند ، بیشتر فراموشش میکنند . . .

 

تمام آرزوی امشب من ، ندیدن فرداست . . .

.

بزرگ که میشوی ، غصه هایت زودتر از خودت قد میکشند ، دردهایت نیز . . .
غافل از اینکه لبخندهایت را در آلبوم کودکی جا گذاشته ای . . .

.

بهترین لذت دنیا وقتی است که وقت رفتن ، نرود . . .

.

 

کاش شبی
روزی
جایی
بر لبان تو تکرار میشد نامم . . .

.

دلم شاخه ی شاتوتی که باد خونش را به در و دیوار پاشیده است .



هرچه لباس می پوشم افاقه نمی کند ، نبودنت کنارم زمستان سختی است .

درونم غوغاست . . .
ساده میشکنم . . .
با یک تلنگر کوچک ! اینگونه نبودم ! شدم . . . !

.

.

من حاضرم این دل کلنگیمو بکوبم !
تو بیایی و از نو بسازیمش . . .

.

روزگار عجیبی شده ، حتی وقتی میخندیم ، منظورمان چیز دیگریست . . . !

.


.

من همین یک دانه دل دارم ، بفرما بشکنش / کوزه ای از آب و گل دارم ، بفرما بشکنش
تو سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای / هرچه باداباد این هم دل ، بفرما بشکنش . . .

.

دقت کردین‎ ‎‏ دو راهی یعنی چی ؟
دل میگه آره ، تجربه میگه نه . . . !

.


.

بروم به خواب ، که خواب تورا بینم
کجاست خواب ؟ که خواب ، به خواب بینم . . .

منبع: www.smsjo.ir

 



[ شنبه 92/9/23 ] [ 6:15 عصر ] [ مسافر ]

نظر