داستان کوتاه لبیک
مالک بن انس،فقیه معروف مدینه ،سالی در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود.
به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن-یعنی ذکر معروف لبیک اللهم لبیک-رسید.دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند.
مالک بن انس متوجه امام صادق شد،دید حال امام منقلب است، همینکه می خواهد این ذکر را بر زبان آورد،هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست می دهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین بیفتد.
مالک جلو آمد و گفت:«یا بن رسول الله!چاره ای نیست،هر طور هست این ذکر را بگویید.»
امام فرمود:
«ای پسر ابی عامر!چگونه جسارت بورزم و به خود جرات بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن به معنای این است که خدایا تو مرا به آنچه می خوانی با کمال سرعت اجابت می کنم و همواره آماده به خدمتم.
با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم؟ اگر در جوابم گفته شود:«لا لبیک »آن وقت چکار کنم؟»
[ یکشنبه 92/8/26 ] [ 7:55 عصر ] [ مسافر ]