تقاضای بخیل از مسکین
مسکینی نزد بخیلی رفت و از او حاجتی خواست. بخیل گفت: اول تو حاجت مرا روا کن تا من هم حاجت تو را برآورم. مسکین گفت: حاجت تو چیست؟ گفت: حاجتم این است که از من حاجتی نخواهی.
[ جمعه 92/8/3 ] [ 4:27 عصر ] [ مسافر ]
.:پرستــوی خیــــال:. |
تقاضای بخیل از مسکینمسکینی نزد بخیلی رفت و از او حاجتی خواست. بخیل گفت: اول تو حاجت مرا روا کن تا من هم حاجت تو را برآورم. مسکین گفت: حاجت تو چیست؟ گفت: حاجتم این است که از من حاجتی نخواهی. [ جمعه 92/8/3 ] [ 4:27 عصر ] [ مسافر ] |
درباره وبلاگ![]() اهل هیچستانم
کارو بارم بد نیست
گاهگاهی قلمی بر می دارم
تاکه شاید
کوچه ی تنگ دلم
باز شود
خانه ای که به اندازه ی رویای فلق
دورنزدیک به توست
وپراز حس غریبی
زسلام
آرشیو ماهانهبرچسبهای وبعاشقانه (528)
دانلود آهنگ (47)
دانلود رمان (21)
عکس (18)
رمان (15)
عارفانه (7)
داستان کوتاه، (4)
داستان کوتاه (3)
رمان عاشقانه (3)
داستان عاشقانه (2)
داستان عاطفی (1)
داستان غمگین (1)
داستانی از ائمه (1)
ز (1)
شیطان (1)
قصه (1)
نماز (1)
لینک های ویژهدیگر امکاناتبازدید امروز: 866 بازدید دیروز: 1299 کل بازدیدها: 6087853 |
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |