سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ازدواج آهو با الاغ !

هو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟

 

آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.


 پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.


 شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.


 حاکم پرسید : علت طلاق؟


 آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.


 حاکم پرسید:دیگه چی؟


 آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.


 حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟


 الاغ گفت: آره.


 حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟


 الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.


 حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.

 

نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.

نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند.



[ دوشنبه 92/7/29 ] [ 5:18 عصر ] [ مسافر ]

نظر