پيام
+
بغض مي خورد و غزل از *زخم* مي گفت
تا شبي با زخمه ي زخمي بر آشفت:
اين طرف از عشق،نامي *نيست *حتي
يا نميدانند *قدر *لاله ها را
آن طرف *عشق *است،عشقي *آسماني*
*آن طرف *صبح است،صبحي ناگهاني
سرفه هايش بيشتر مي شد و ليکن
حرف *آخر *را چنين مي گفت با من:
آن طرف *کي* مثل اينجا* بي حواسند*
آن طرف *ما* را به *خوبي *ميشناسند
(ع ا ر)

اقاقيا
92/3/24
.:مجنون كوچه ها:.
روز جانباز بر همه جانبازان عزيز مبارک باد @};-
سکوت سنگ، فرياد دل
مجنون آن زمانه ...مجنون اين زمانه ...
*گلبرگ*
آن طرف کي مثل اينجا بي حواسند/
آن طرف ما را به خوبي ميشناسند:(
سکوت سنگ، فرياد دل
مجنون آن زمانه در جبهه ها اسير شد ...شهيد شد ...جانباز شد ....مجنون اين زمانه ...در کوچه ها ...معتاد شد ...دنيال اين و آن شد ...البته بعضي هاشون هم دارن راه مجنون آن زمانه رو ادامه ميدن که خدا حفظشون کنه و بر تعدادشون اضافه کنه ...