پيام
+
سلام دوستان ...به خاطره يادم اومد:داشتم درس ميخوندم که گرسنم شد،رفتم يه تخم مرغ برداشتم،ميخواستم نيمرو کنم،ولي از بس که ذهنم گير يه مسئله بود،به جاي اينکه پوسته ي تخم مرغ رو دور بريزم،سرخش کردم و مخلفات دورنش رو ريختم دور....

يه دل کنده ازدنيا
91/10/26
پروانگي
:D
کوثر...
:)
ذره بين زنده
B-)
.:مجنون كوچه ها:.
ميخنديد؟؟؟بايد قهقه بزنيد
كشتي نجات ما
=)
شبهاي شرجي
هههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
بي سر و سامان
:-o
2-آسمان
ما هم بعضي وقتا نصف شبا تو خوابگاه بساط خوردن رو پهن ميكنيم ولي ديگه اينقد حالمون خراب نيست...به هر حال بهت حق ميدم ...كاش زودتر اين امتحانا تموم بشه مرديم ديگه :-|
.:مجنون كوچه ها:.
نه واقعا جدي گفتم...اون که نيوتن بود ساعت رو پخت،من انيشتن هستم...دييي