جملات عاشقانه و.....
این روزها…
احساس میکنم…
چقدر… شبیه سکوتم …!!!
با
کوچکترین حرفی …
میشکنم …!!!
حس قشنگیه
یکی نگرانت باشه،
یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده.
سعی کنه ناراحتت نکنه،
حس قشنگیه …
وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده
عزیز دلم رسید؟
قشنگه: یهو بغلت کنه،
یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم،
بگه که حواسم بهت هست.
حس قشنگیه ازت حمایت کنه،وقتی حق با تو نیست …
آره …
دوست داشتن همیشه زیباست
هر شب …
به خودم قول می دهم که
فراموشـت کنم !
وقتی عکست را می بینم
تو را که نه ...
قولم را فراموش می کنم… !
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 5:1 عصر ] [ مسافر ]
دل شکسته
خــــــدا جــونــم
اینکه قلبم شکست به درک...
اینکه تنها شدم هم به درک...
اصلا دلمم شکست به جهنم!
ولی این منو آتیش میزنه که خودمو زنده گذاشتی
تا جلوی این شکسته ها شرمنده شم..!
در دنـیـایـی کـه حـتـی روزی
روح خـودم هـم تـرکـم مـیـکـنـد
هـیـچ انـتـظـاری از دیـگـران نـیـسـت
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 4:57 عصر ] [ مسافر ]
جملات عاشقانه غمگین 2
——————————————————
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
——————
——————————————————
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند …
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 4:52 عصر ] [ مسافر ]
جملات عاشقانه غمگین
شهامت می خواهد
دوست داشتن کسی که
هیچوقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد !
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 4:51 عصر ] [ مسافر ]
جمله های زیبای عاشقانه
جمله های زیبای عاشقانه
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا ازپشت خنجر می شناسد . . .
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
زندگی شبیه شعریست ؛ قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦جملات عاشقانه♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦.♦
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 4:39 عصر ] [ مسافر ]
اس ام اس شب یلدا
اس ام اس شب یلدا
چند روز دیگر تا شب یلدا مانده نمیدانم
تنها 1 لحظه طولانی تر از دیروز ...
وقتی تو نیستی چه فرقی می کند
برای منی که بی تو در شب های آفتابی زندگی میکنم....
شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک
من دارم جمعه میرم ...فکر نکنم دیگه همدیگرو ببینیم...منوفراموش نکن... ب خاطر تمام بدیهام منو ببخش
از طرف پاییز92
یلدا مبارک
عمرتون صد شب یلدا،دلتون قد ی دریا،توی این شبای سرما،یادتون همیشه باما.
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 4:36 عصر ] [ مسافر ]
داستان عشق
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی
احساسات . روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان
کردند.
[ سه شنبه 92/9/26 ] [ 6:56 صبح ] [ مسافر ]
رمان عشق و جدل
نام کتاب : عشق و جدل
نویسنده : ~.SeP!DeH_XQ~
ناشر : نود و هشتیا
حجم کتاب : 235 کیلوبایت (پرنیان) – 763 کیلوبایت (کتابچه) – 216 کیلوبایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub
خلاصه داستان : داستان در باره ی دختری به اسم خاتونه که به خاطر وابستگی زیاد به دختر خالش میخواد وادارش کنه تا پیش اونا زندگی کنه…اما برادرش قول طبقه بالای خونه رو به یکی از دوستاش داده…..بنابراین تصمیم میگیره هر جور شده بیرونش کنه
[ یکشنبه 92/9/24 ] [ 9:27 عصر ] [ مسافر ]
رمان حریری به رنگ آبان
نام کتاب : حریری به رنگ آبان
نویسنده : binaha
ناشر : نود و هشتیا
حجم کتاب : 385 کیلوبایت (پرنیان) – 980 کیلوبایت (کتابچه) – 449 کیلوبایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub
خلاصه داستان : حکایتی از دو عاشق، دو دلداده ،دو جسم و یک روح. ..در جدال با مردی خودخواه، خودشیفته، خودبین، خود رای… حکایتی متفاوت از یک عشق، عشقی که از دید من شاید سفید باشد و از دید تو سیاه…اصلا بیا آن را خاکستری ببینیم… خاکستری روشن.. .متمایل به سفید. .. یا نه! تصمیم با توست،علی و ساغر را، هر رنگی خواستی بکش…آنهارا در حریری به رنگ آبان،هرطور دوست داشتی رنگ آمیزی کن…
[ یکشنبه 92/9/24 ] [ 9:26 عصر ] [ مسافر ]
رمان منم طهورا
نام کتاب : منم طهورا !
نویسنده : mansi1982
ناشر : نود و هشتیا
حجم کتاب : 2?30 مگابایت
تعداد صفحات : 224
خلاصه داستان : منم طهورا دختر اریایی نسلی از کوروش کبیر آماده ام برای انتقام ، انتقام خون پدر انتقام خون مادر و انتقام خون برادر… چشمامو برای چند ثانیه روی هم میذارم باید تمرکز داشته باشم ، لنز دوربین قناصه را تنظیم می کنم . حالا مورد تو تیر رس منه یاد حرف پدرم می افتم که می گفت :
طهورا ! یه قناصه زن قبل از شلیک یه نفس عمیق بدون بازدم می کشه به هیچ چیز فکر نمی کنه ، چون فکرت که درگیر باشه دستات می لرزه
پس نفسمو تو سینه ام حبس می کنم فکرمو آزاد می کنم آزاد ِ آزاد.دستم رو ماشه است. نمی لرزه حالا وقتشه 3??2??1? بنـگ . هدف افتاد …
[ یکشنبه 92/9/24 ] [ 9:25 عصر ] [ مسافر ]
