سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاییز


 

  پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش ،

خودشو نشون میده !...

کاش همه انسانها مثل پاییز باشن ،

تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن

 



[ جمعه 93/6/7 ] [ 6:44 عصر ] [ مسافر ]

نظر

شهاب

 

 

ستاره ها وقتی میشکنن ،

میشن شهاب....

اما دلی که میشکنه ،

میشه یه سوال بی جواب  !

پس امروز رو برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار ،

شاید فردا احساس باشه ،

اما عزیزی نباشه....

 



[ جمعه 93/6/7 ] [ 6:43 عصر ] [ مسافر ]

نظر

دیوار

 

  آینه !

با توأم ...

محض رضای خدا ،

یکبار هم که شده 

به جای چشم هایم ، دلم را نشان بده  ،

تا بدانند !

دیوار دلم آنقدرها هم که فکر میکنند ، کوتاه نیست ،

گاهی زیادی کوتاه می آیم.....

 



[ جمعه 93/6/7 ] [ 6:42 عصر ] [ مسافر ]

نظر

یاد خدا

 

 

ابوسعید را گفتند : کسى را مى ‏شناسیم که مقام او آن چنان است که بر روى آب راه مى ‏رود.

شیخ گفت : کار دشوارى نیست ؛ پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مى ‏نهند و راه مى ‏روند.

گفتند : فلان کس در هوا مى ‏پرد.

گفت : مگسى نیز در هوا بپرد.

گفتند : فلان کس در یک لحظه ، از شهرى به شهرى مى‏ رود.

گفت : شیطان نیز در یک دم ، از شرق عالم به مغرب آن مى ‏رود. این چنین چیزها ، چندان مهم و قیمتى نیست.

مرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد و با مردم داد و ستد کند و با آنان در آمیزد و یک لحظه از یاد خدا غافل نباشد.



[ جمعه 93/6/7 ] [ 6:41 عصر ] [ مسافر ]

نظر

سفر آخرت

گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت.

نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز بر منبر رود و پند گوید و او پذیرفت.

نماز جماعت تمام شد. چشم ‏ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم! هر کس از شما که مى ‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد !

کسى برنخاست.

گفت : حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !

باز کسى برنخاست.

پس گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید !



[ جمعه 93/6/7 ] [ 6:39 عصر ] [ مسافر ]

نظر